کد مطلب:28700 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

ناخشنودی اشتر از مفاد سند داوری












2600. تاریخ الطبری - به نقل از عُمارة بن ربیعه جِرمی -:آن گاه كه پیمان نوشته شد، اشتر برای ملاحظه آن فراخوانده شد. وی گفت:اگر در این نامه نامی از من برای آشتی و سازش برده شود، از این پس، نه از راست و نه از چپ، روی سعادت نبینم. آیا از جانب پروردگار خویش، [ برای جنگیدن] حجّت نداشتم و به گم راهیِ دشمنم یقین نمی ورزیدم؟ آیا ندیدی كه اگر شما بر ستم ورزی اتّفاق نمی یافتید، پیروزی در چنگ ما بود؟

اشعث بن قیس به وی گفت:به خدا سوگند، همانا تو، خود، نه پیروزی دیدی و نه ستم. به سوی ما بیا [ و با صلح، موافقت كن] كه بدین سان، از ما (امّت) رویگردانی نمی بینی.

گفت:آری. به خدا سوگند، در دنیا، به دلیل دنیا[ گرایی ات] و در آخرت، به دلیل آخرت[ گریزی ات] از تو رویگردانم. به راستی، خداوند عزوجل با این شمشیر من، خون های مردانی را ریخته كه تو نزد من از ایشان برتر نیستی و خونت محترم تر نیست.

اشعث را نگریستم، گویی بر بینی اش گدازه ای [ آتش] افكنده شده بود![1].

2601. تاریخ الطبری - به نقل از فُضَیل بن خدیج كِنْدی -:پس از نگاشته شدنِ پیمان صلح، به علی علیه السلام گفته شد:اَشتر، مفاد پیمان را نمی پذیرد و اندیشه اش جز بر جنگیدن با شامیان نیست.

علی علیه السلام گفت:«به خدا سوگند، من، خود [ نیز به آن] خشنود نبودم و دوست نمی داشتم كه شما به آن خشنود شوید؛ لیكن آن گاه كه جز به آن رضایت ندادید، من نیز رضایت دادم. حال كه راضی شده ام، بازگشت از پسِ رضا و تجدید رأی پس از پذیرش، شایسته نیست، [ و] جز آن كه خدای عزوجل نافرمانی شود و از كتابش تجاوز گردد [، ثمری ندارد]. پس با هر كه از فرمان خدای عزوجل سرپیچد، به نبرد برخیزید.

و امّا این كه گفته اید مالك از فرمان و رأی من سرپیچیده؛ وی از این دست افراد نیست و بر او از چنین چیزی بیمناك نیستم. كاش در میان شما دو تن همانند وی بودند؛ [ بلكه] ای كاش در میان شما یك تن مثل او بود كه درباره دشمن، همان گونه می اندیشید كه من می اندیشم. در آن صورت، بارِ [ فرماندهی]تان بر من سبُك می شد و امیدوار می گشتم كه برخی كجروی هاتان اصلاح شود. به راستی، من شما را از آنچه در پیش گرفتید، نهی كردم؛ امّا از فرمانم سر باز زدید. من و شما همان گونه ایم كه آن مرد [ قبیله] هَوازِن گفت:

آیا من جز آنم كه چون غَزِیّه گمراه گردد، گمراه می شوم

و چون غزیّه راه یابد، راه می یابم؟».[2].









    1. تاریخ الطبری:54/5، الكامل فی التاریخ:389/2، وقعة صفّین:511.
    2. تاریخ الطبری:59/5، الكامل فی التاریخ:389/2، الإرشاد:269/1، وقعة صفّین:521.